درصد بالایی از متخصصین بازاریابی، مدرک آکادمیک روانشناسی ندارند، اما در برخورد با مشتریان به صورت ناخودآگاه از تکنیک های این رشته استفاده می کنند. البته این موضوع به معنای فریب دادن مخاطبان نیست بلکه بازاریاب های هوشمند و ماهر، از علم روانشناسی کاملا قانونی و اخلاقی برای جلب توجه مشتری بهره برداری خواهند کرد. بر این اساس چهار روش اصلی وجود دارد که در ادامه به توضیح آن ها می پردازیم.
مطالعات مختلف نشان داده است که بازاریابی یک محصول از طریق مزایایی که برای مشتری به همراه دارد، بسیار بیشتر از معرفی اجزا و یا کیفیت مواد آن موفق عمل خواهد کرد. در این راستا استراتژیک ترین کار، تاکید بر نقاط ضعف و کاستی ها است. زمانی که نقاط ضعف خود را برای مخاطبان شفاف سازی می کنید، از ایده ای احساسی کمک گرفته اید که در نهایت منجر به ایجاد اعتماد در مشتری می شود.
بدون آن که نیازی به یک رقابت طاقت فرسا با سایر کسب و کار های دیگر وجود داشته باشد، تنها می توانید بر نقاط تمایز محصولات و یا خدمات خود تمرکز کنید. در گام بعدی به معرفی تاثیرات مهم و مفید محصول مورد نظر بر زندگی مشتری بپردازید.
هر کدام از این روش ها نشانگر ارتباط عمیق میان روانشناسی و بازاریابی است. تنها حقه ای که در این امر وجود دارد، یافتن مشتریان بالقوه ای است که در مورد کسب و کار شما متفاوت فکر می کنند. از طرفی اکثر کسب و کارها و به ویژه انواع تازه تاسیس، ترجیح می دهند از تکنیک های بازاریابی مرسوم و آن هایی که به اصطلاح امتحان خود را پس داده اند استفاده کنند. این در حالی است که دسته ای دیگر روش منحصر به فرد خود را توسعه می دهند. توصیه می شود در ابتدا با متدهای کار شده شروع کرده و به تدریج فوت و فن جادویی خود را وارد میدان رقابت کنید. لازم به ذکر است که در تمامی روش های توسعه یافته و یا در حال توسعه، تمرکز بر پاسخ های عاطفی مشتریان از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. در واقع اگر مغز یک جنبه احساسی نیز علاوه بر منطق خود نداشت، ۹۹ درصد تکنیک های جذب مشتری راهی جز شکست پیش روی خود نداشتند. در نتیجه به عنوان مدیری آگاه و خردمند، باید بیشترین بهره برداری را از تعامل راهبردی میان اصول روانشناسی و بازاریابی داشته باشید.
برای مطالعه بیشتر به مشاوره بازاریابی مراجعه کنید .....