به نظر شما منظور از خلاقیت در بازاریابی چیست ؟ آیا بیشتر تمرکز بر روی ایده ها است یا نوآوریها؟ آیا یک بازاریاب خلاق بیشتر به یک هنرمند شباهت دارد یا به یک کارآفرین ؟ امروزه خلاقیت تنها به جلوههای بصری تبلیغات محدود نمیشود، بلکه بازاریابان باید قادر باشند با تحلیل دادهها و استفاده از تجربه مشتریان به طراحی و تبلیغ خلاقانه محصولات خود بپردازند.
همه شرکتها و برندها دوست دارند مشتری محور عمل کنند. اما گاهی راه و روش صحیح آن را نمیدانند. امروزه مشتریان را صرفا نباید به چشم یک مشتری نگاه کرد. مشتریان میتوانند تولید کنندگان و ارتقا دهندگان خلاق محتوا و ایده نیز باشند. خلاقیت در بازاریابی مستلزم کار کردن با مشتریان از همان ابتدا و استفاده از تجربه های آنان است. برای مثال، تیم بازاریابی Intuit مدت زمانی را با افراد دارای شغل آزاد که در خانهها مشغول به کار بودند، میگذراند تا بیشتر با دنیای مشتریان آشنا شود . به کمک این تحقیقات، این گروه توانستهاند اپلیکیشنهای خود را بر اساس نیاز و سلیقه مشتری به ویژگیهایی چون اطلاعات مکان مشتری و Google Map مجهز کنند تا مشتری بتواند راحتتر با برند در ارتباط باشند.
تمامی بازاریابان عقیده دارند تجربه مشتریان مهم است. اما بیشتر بازاریابان تنها بر روی بخشی از تجربه مشتری که تحت کنترل مستقیم آنها است، فکوس می کنند. اما بازاریابان خلاق، به طیف وسیعتری از تجربه مشتریان توجه میکنند. این تجارب شامل خرید محصول، پروسه خرید، خدمات پس از فروش و روابط با مشتریان است. این دیدگاه، به زمان بیشتری برای حل مشکلات نیاز دارد و نیازمند خلاقیت در بازاریابی است .
با گسترش روابط اجتماعی و در دنیای پیچیده امروز، دیگر بازاریابان نمیتوانند از طریق پرداخت هزینه برای تبلیغات رسانهای و روابط عمومی شرکت به اهداف خود در زمینه معرفی و تبلیغ محصولاتشان نزدیک شوند. امروزه مردم کانالهای جدید ارتباطی هستند و تنها راه برای تقویت اثرگذاری تبلیغاتتان، بالابردن خلاقیت سایرین افراد است. با اطرافیانتان چنان رفتار کنید که گویی آنها نیز اعضای تیم بازاریابی شما هستند، مثل کارمندان، شرکای تجاری و حتی مشتریانتان . این روش، در واقع با به کارگیری کارمندان یک مجموعه در نقش بازاریاب میتواند یکی از روشهای بازاریابی خلاقانه به حساب آید.
قابل اندازه گیری بودن روشهای بازاریابی به این معنی است که ما بدانیم چه چیزهایی کارآمد و موثر واقع میشوند و چه چیزهایی بالعکس. این ویژگی، این امکان را به بازاریابان میدهد تا بتوانند با بهره گیری از فرصتهای پیش رو، فعالیتهای خود را مدیریت کنند. در گذشته، موفقیت یک بازاریاب بیشتر با بودجه و هزینه صرف شده و اهداف از پیش تعیین شده سنجیده میشد. با این حال، با گسترش روز افزون نقش خلاقیت در بازاریابی، توانایی یک بازاریاب در تحلیل دادهها و استفاده مناسب از استراتژیها بر اساس شرایط، یک بازاریاب موفق را از دیگران متمایز میکند. برای مثال، سیسکو (Cisco) سیستم آنلاینی طراحی کرده است که به کمک آن شما میتوانید تمام فعالیتهای بازاریابی خود را زیر نظر داشته باشید. گروه رهبری میتوانند به صورت هفتگی عملکرد خود و سایر اعضا را ارزیابی کرده و از این طریق از درست بودن استراتژی انتخابی مطمئن شوند. این آنالیز میتواند از طریق بررسی میزان اثرگذاری محتواهای منتشر شده، اینفوگرافیکها و کانالهای ارتباطی انجام شود.
در گذشته، برای رسیدن به موفقیت کافی بود بازاریابان بتوانند در نقش مدیرانی موفق و موثر ظاهر شوند؛ مدیرانی که میتوانند اهداف شرکت را از پیش تعیین کرده و با رعایت بودجه و زمان برای رسیدن به آنها برنامه ریزی کنند. اما امروزه با توجه به اهمیت خلاقیت در بازاریابی، بازاریابان باید در نقش کارآفرینانی ظاهر شوند که همه تلاش آنها حفظ تعادل بین محصول و نیاز بازار است. روندی که امروزه بیشتر بازاریابان انتخاب کردهاند، استفاده از تکنیکهای کارآفرینی است. در واقع، بازاریابی دیگر صرفا به معنای تلاش برای افزایش فروش یک محصول به کمک روشهای سنتی نیست، بلکه بازاریابی علم و هنر جذب مشتری از طریق ارتقا محصول است .
تغییراتی که در رفتار مشتریان، تکنولوژی و وسایل ارتباط جمعی اتفاق افتاده است، همه و همه معنای خلاقیت در بازاریابی را دچار تحول کرده است. معیار سنجش موفقیت بازاریابی امروزه دیگر ورودیهای این عرصه، نظیر کیفیت یک محتوای منتشر شده یا یک کمپین اجتماعی نیست، بلکه خروجی فعالیت شما و از همه مهمتر اعتبار برند و اعتماد مشتریانتان است. اگر چه بازاریابان قدیم بیشتر مانند هنرمندان یا مدیران فکر میکردند، اما امروزه بازاریابان باید در نقش کارآفرینان و مخترعان ظاهر شوند تا بتوانند با بهره گیری از تجارب مشتریان و استفاده از دادههای موجود برای تصمیم گیری ، یک بازاریابی خلاقانه برای محصولات خود انجام دهند.